آخرین اخبارکارآفرینی

تفکر استراتژیک در فعالیت های کارآفرینانه

دکتر حوریه یحیائی

در دنیای پویا و پیچیده کنونی که روند رو به رشد کسب و کار مدام در گیر و دار آپدیت کردن خود با آخرین متدهای تولید ، بازاریابی و … هستند، قطعا مدیران این کسب و کارها برای موفقیت و رقابت در محیط کسب و کار نیازمند به تفکر استراتژیک هستند. تفکر استراتژیک به معنای توانایی برنامه ‌ریزی، تحلیل و اجرای راهبردهای موثر است که دستیابی هر چه سهل الوصول تر به اهداف یک سازمان را میسر می سازند و به رشد و توسعه سازمان کمک می ‌کنند.

در واقع تفکر استراتژیک به مدیران کارآفرین این امکان را می‌دهد که همواره نگاهشان به سمت و سوی دیدگاه های بلند باشد. با تحلیل محیط کسب و کار و شناخت رقبا، فرصت ‌ها و تهدید ها، مدیران می‌ توانند راهبردهایی را برای رشد و توسعه سازمان تعیین کنند و در این قالب ، رقابت ‌پذیری سازمان ها نیز افزایش یابد و با جمع‌آوری و تحلیل دقیق اطلاعات مرتبط ، در فرآیند تصمیم ‌گیری بهترین گزینه را انتخاب کنند و ریسک‌های موجود را کاهش دهند.

قطعا تصمیم ‌گیری مبتنی بر اطلاعات و داده‌های دقیق می‌تواند به بهبود عملکرد سازمان کمک کند. با توجه به تغییرات مستمر در بازار و محیط کسب و کار، تفکر استراتژیک بازوی توانمند مدیران به منظور واکنش سریع و مؤثر در برابر تغییرات است. با تعیین راهبردهای مناسب و انعطاف‌ پذیر در برابر تغییرات، مدیران می‌توانند سازمان را به سمت پیشروی و رشد هدایت کنند.

با تعیین اهداف مشترک و تدوین راهبردهای منطبق بر اهداف سازمان، کارآفرینان جوان می‌ توانند اعضای سازمان را در جهت یک هدف مشترک یکپارچه سازند و همکاری بین بخش‌ها را تقویت کنند و با تخصیص درست و مکفی منابع به پروژه ‌ها و فعالیت‌های استراتژیک ، عملکرد سازمان را بهبود بخشند. بنظر می رسد که تفکر استراتژیک برای مدیران ضروری است تا بتوانند در محیط پویا و رقابتی کنونی موفق عمل کنند.

با داشتن توانایی تحلیل محیط ، برنامه ‌ریزی استراتژیک و اجرای مؤثر راهبردها، مدیران می ‌توانند سازمان را به رشد و توسعه هدایت کنند و رقابت‌پذیری آن را افزایش دهند. همچنین، تفکر استراتژیک به مدیران کمک می‌کند تصمیم‌های بهتری بگیرند، به تغییرات سریع واکنش نشان دهند، هماهنگی و همکاری در سازمان را تقویت و استفاده بهینه از منابع را برقرار کنند. پیاده‌سازی تفکر استراتژیک برای مدیران می‌تواند با برخی موانع روبرو شود که ممکن است تاثیر منفی بر فرآیند و نتایج آن داشته باشد.

در ادامه به برخی از این موانع اشاره می‌کنم:

  1. فشار زمانی: مدیران معمولاً با فشار زمانی قوی مواجه و درگیر انجام وظایف روزمره‌شان هستند. این فشار زمانی می‌تواند از تخصیص زمان کافی برای تحلیل و برنامه‌ریزی استراتژیک باعث شود. برای پیاده‌سازی تفکر استراتژیک، مدیران باید زمان مجزا برای تحلیل عمیق محیط کسب و کار، برنامه‌ریزی بلندمدت و ارزیابی راهبردها اختصاص دهند.
  2. عدم دسترسی به اطلاعات کافی: جمع‌آوری و تحلیل اطلاعات مناسب برای تصمیم ‌گیری استراتژیک از اهمیت بالایی برخوردار است. اگر مدیران به اطلاعات کافی و دقیق در باره بازار، رقبا، تغییرات صنعت و مشتریان نداشته باشند، این امر می‌تواند باعث تصمیم ‌گیری ‌های غیردقیق و ناموفق شود. در نتیجه، ضروری است تا منابع و سامانه‌های مناسبی برای جمع‌آوری اطلاعات استراتژیک فراهم شود.

باید توجه داشت که پیاده ‌سازی تفکر استراتژیک ممکن است با مقاومت و مخالفت درون سازمان همراه باشد. البته عدم دسترسی به منابع کافی می ‌تواند مانع از برنامه ‌ریزی صحیح  و اجرای راهبردها شود. برای حل این موانع، مدیران باید منابع موجود را بهینه ‌سازی کرده و در صورت نیاز، تلاش کنند تا منابع اضافی جذب کنند.

3- نقص در ارتباطات: برای پیاده ‌سازی تفکر استراتژیک، ارتباطات مؤثر و قوی بین اعضای سازمان بسیار اهمیت دارد. اگر ارتباطات درون سازمان ناکافی باشند، فرآیند تفکر استراتژیک می‌تواند مختل شود و اجرای راهبردها دچار مشکل شود. بنابراین، توسعه سیستم‌ های ارتباطی قوی و ارتباطات بین‌ افراد را تسهیل کننده تفکر استراتژیک در فعالیت های کارآفرینانه می‌باشد.

راهکارهای تفکر استراتژیک
راهکارهای تفکر استراتژیک

4- عدم ارتباط بین استراتژی‌ها و عملکرد: ممکن است در برخی سازمان‌ها استراتژی‌ها و عملکرد در جهت‌های مختلفی حرکت کنند و تناسب بین این دو وجود نداشته باشد. این عدم ارتباط می‌تواند باعث شود که استراتژی‌ها به درستی پیاده ‌سازی نشوند و مدیران نتوانند از نتایج مطلوب برخوردار شوند. برای حل این موانع، لازم است تا استراتژی‌ها با هدف‌ها و عملکرد سازمان هماهنگ شوند و ارتباط و تعامل مستمری بین طراحان استراتژی و اجراکنندگان آنها برقرار شود.

5- نبود ارزیابی و بازخورد مناسب: برای اطمینان از پیاده‌سازی موفق تفکر استراتژیک، لازم است مراحل پیشروی و عملکرد سازمان به صورت مستمر ارزیابی شوند و بهبودهای لازم اعمال شود. در صورت عدم ارزیابی مناسب و عدم دریافت بازخورد، مدیران نمی ‌توانند از عملکرد استراتژیک خود یاد بگیرند و رویکردهای صحیح را اجرا کنند. بنابراین، ضروری است تا سیستم ارزیابی و بازخورد مناسبی برای پیگیری و بهبود تفکر استراتژیک در سازمان وجود داشته باشد.

پیاده ‌سازی موفق تفکر استراتژیک در فعالیت های کارآفرینانه، در گروی آن است که مدیران موانع محتمل پیش بینی شده شناسایی کرده  و راهکارهای مناسب را برای غلبه بر آنها پیدا کنند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا