نمایشگاه کتاب تهران هر ساله در اردیبهشت ماه به عنوان یکی از بزرگ ترین رویدادهای فرهنگی ایران برگزار می شود.نمایشگاه کتاب ایران، امسال نیز با تمام حرف و حدیث های خود در حال برگزاری است. این نمایشگاه البته فرصت مناسبی است که میتواند چهره ی خشک و غیرجذاب مطالعه را در بسیاری از اقشار جامعه بالاخص جوانان تغییر دهد. فضای کلی نمایشگاه با برنامهها و امکاناتی که در اختیار مخاطبان قرار میدهد، در ترویج و مصرف صحیح کتاب بسیار موثر است. بدیهی است که میزان رشد و توسعه یافتگی در هر کشوری ارتباط مستقیم با میزان مطالعه در آن کشور دارد و در این میان کتاب و کتابخوانی تاثیر بسزایی در بالا بردن سطح آگاهی، اطلاعات و بینش افراد خواهد داشت.
متاسفانه در حال حاضر کشور ، سال های خوبی را در زمینه ی مطالعه نمی گذراند. هنگامی که بحث از میزان مطالعه در کشور مطرح می شود عموما آمارهای ضد و نقیض و گوناگونی در باره سرانه ی مطالعه مطرح می شود که از بروز یک فاجعه ی فرهنگی در ایران خبر می دهد. عده ای مدت زمان مطالعه در ایران را دو دقیقه در روز و عده ای هشت تا ده دقیقه و برخی دیگر، هجده دقیقه در روز را تایید می کنند. همچنین بر طبق آمار ارائه شده از سوی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال جاری، سرانه مطالعه کشور به 33 دقیقه افزایش پیدا نموده است.
اعداد و ارقامی که هر ساله مسئولان از میزان مطالعه در کشور ارائه می کنند هرچند متفاوت است، اما در همه ی این ارقام یک محور مشترک وجود دارد و آن هم پایین بودن سرانه ی مطالعه در ایران است و آمارها نشان می دهد که سرانه ی مطالعه در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه بسیار متفاوت با میزان مطالعه در کشور ماست.
البته میزان سرانه مطالعه در ایران دلایل زیربنایی دارد و نیاز به فرهنگ سازی و روش های انگیزشی برای ترغیب هر چه بیشتر قشر جوان است تا کتاب به عنوان کالای فرهنگی بر دیگر کالاهای فرهنگی اولویت پیدا کند. کافیست یک نگاه اجمالی به وضعیت و تعداد کتابخانه های عمومی سطح شهر بیاندازیم که با استانداردهای جهانی فاصله ای نجومی دارند و نسبت به رشد جمعیت توسعه پیدا نکرده اند. کتابخانه هایی که به شدت با کمبود کتاب های جدید و به روز مواجه اند و عضویت افراد و تعداد مراجعین آن ها بسیار پایین است.
البته افزایش قیمت کتاب در نمایشگاه کتاب بالاخص در این چند سال اخیر نسبت به متوسط درآمد خانواده از دیگر عوامل مهم تاثیرگذار در پایین بودن سرانه ی مطالعه است. در شرایطی که افراد توان فراهم نمودن مایحتاج اولیه ی زندگی خود را ندارند، به خصوص در شرایطی که قیمت کاغذ، هزینه ی چاپ و لاجرم قیمت تمام شده ی کتاب به دلایل مختلف بالا رفته است، چگونه می توان برای خرید و مطالعه ی کتاب هزینه کرد. با نگاهی به رشد قیمت کتاب در چند سال اخیر و افزایش صعودی نرخ آثار منتشر شده از سوی ناشران به وضوح می توان تاثیر آن را بر کاهش فروش این محصول فرهنگی را نظاره گر بود.
با نوسانات نرخ ارز در ماه های گذشته و تاثیر مستقیم آن بر نرخ کاغذ این گرانی تشدید شده و مسلما شهروندان تمایل خود را به کالایی که توان خرید آن را ندارند از دست می دهند. غفلت از تبلیغات فرهنگی برای جذب مخاطب و پرورش و ترغیب روحیه ی کتابخوانی در بین جوانان نیز به این امر دامن می زند. زیرا امروزه رسانه های بسیاری در دنیا فعالیت می کنند که دستیابی به آن ها رایگان بوده و کتاب در برابر جاذبه و پرهیاهو بودن آن ها مظلوم واقع می شود.
بسی مهم تر ، بحث ممیزی در چاپ کتاب هاست که به نظر بسیاری از صاحب نظران در کاهش سرانه ی مطالعه بی تاثیر نبوده و نیست. زیرا حذف آثار فرهنگی و بعضا برخورد سلیقه ای با آثار نویسندگان، عملا پویایی را در این عرصه کم رنگ کرده و بسیاری از علاقه مندان به این حوزه را دلسرد می کند. بنظر می رسد بالا بردن سرانه ی مطالعه مثل دیگر پارادایم های توسعه به جوانب گوناگونی وابسته است و تنها با تقویت یکی از جوانب تاثیرگذار به وقوع نخواهد پیوست و بطور قطع برای نیل به این هدف، باید بدنبال ایده های نو و برداشتن موانع و چالش های پیش روی کتابخوان ها بود.