یادداشت

منتقدالفراست

منتقد فاعل این فعل شریف است و به طبع حرفه ای شرافتمندانه برگزیده. نقد گرچه تیز، برنده تلخ و گزنده است، اما نوید بخش امید آینده است. مقاومت ها در برابر منتقد بر حق شرایط کنونی که همواره نه به نفع شخصی و جریان خاصی شمشیر برآسمان برافراشته بلکه تنها به نفع عامه مردم است. بر نفع اجتماع است ورنه با ارفاق و خوش بینی بوغِ نبوغِ نابغه ای تازه یا کهنه کار است.
با این مقدمه دیگر لازم نیست اشاره کنیم این توضیحات واضحات از برای جریانی طرح شده که در لوای این حرفه ی شریف، نان میخورد به نرخ روز!
جریان فراستیسیسم جریان واضحی است. نقد که نیست، به یقین به لباس، به زبان به قامت و هیات شبه روشنفکریِ غرب دیده و سارتر‌خوانده و برگمن پسند، قرار است خط فکری آزاداندیش را لگدمال کند. در تاریخ پیدایش نقد در سینمای ما افراد متعددی به این لباس درآمدند و هر یک به نحوی بر جریان مولد سینما طلسم شدند اما هیچ یک به قدر مسعودفراستی سوراخ دعا را نیافتند. او آنچنان میخ را کوبیده که سرجهازی هفت شده. تهیه کننده مجری عوامل در ادوار مختلف میچرخند و میروند اما فراستی هست. تو گویی لوگوی هفت است. اسمش را گذاشته میز نقد خود را واقف بر علوم طبیعه و غیر طبیعه می داند اما سلیقه ی کج و کوج خود را تنها اصل هر کنشی حکم می کند. بر مسند منتقدان به گزافه تکه میزند، فحش می دهد، تولیدات سینمایی را از منظر تنگ چشمی شرار حسادت خویش تیغ میکشد آنهم نه به علم به های و هوی غوغاسالاری، از رسانه ای مردمی بر مردم می تازد.
نقد جریان فراستیسیسم کار چندان مشکلی نیست وقتی بگوییم ارتباط عجیبی بین فروش بالای فیلم هایی که حضرت منتقدالفراست پنبه اش را زده وجود دارد. تازه ترین مصداقش شیشلیک اثر محمدرضا مهدویان است. فراستی توهین امیز و ضد مردمی می خواندش و ملت به دیدن اش می شتابند. به این سیاهه ی درباره الی، جدایی نادر از سیمین، فروشنده و… را اضافه کنید که همگی اقبال عموم را به همراه داشته. حال دهن کجی مدیران رسانه به سلیقه مردم در این “مدار” کج و کوج نیز خود حدیث مفصلی است. آنجا که نابغه ای جذاب و عادل،حذف شود حتما آفت به مزرعه می زند. عجیب آنکه کم نداریم منتقد شریف، با دانش ، متعهد ، مودب و البته همسو با نظام. علی درستکار، اکبر نبوی، محمود گبرلو و… همگی منتقداند و کاربلد و اما مدیران رسانه گویا این روزها ادبیات اوباش را موافق ترند و این از انتخاب منتقدان و کارشناسان دیگر برنامه ها نیز گواه است.
خب میز نقد شد، فراستی، دو منتقد هم نظر دیگری (البته منتقد به معنای واقعی) در طرفین اش نظرات اورا مهر تایید و تکثیر میزنند، شگفتا! سه کارشناس با یک عقیده و گفتمان؟ خب این چه میز نقد و گردی است، صرفا گرد است و گردش ندارد و تاییدی بر لاطائلات و غرولندهای جناب فراست. به نظر دوکارشناس دیگر هم بعضا با وجود تجربه و تعمیق فکری و دانش فنی در باتلاق فراستیسیسم غرق می شوند. جریان اجبانده شده ی سینمای ما معلوم نیست کی پدید آمد؟
نبود، نفهمیدیم کی و چگونه شد که به ظاهر اهل سینما و قلم است و به واقع اهل پول و کیسه و انبان. خب این خود به خودی تنها عنوان اش بد است، باشد، پولش که خوب است.
اینکه سودای سینما لباس ظاهر اوست، دم خروس اش آنجا پیداست که مهر سانسور و توقیف آثار را به رطوبت دهانش “هااا” می کند. او هر اثری را که دستور گرفته با کلید واژه های “مقوایی”، سخیف”، توهین آمیز”، ضدمردمی”، غیراخلاقی برچسب زده تا کار برای دستور توقیف اثر فرا قانونی و در مرجعی غیر از نهاد متولی(وزارت فرهنگ و ارشاد) هموار شود.
سوال، کدام منتقدی را در تاریخ سینمای جهان سراغ دارید که از توقیف و سانسور حمایت کند؟
سال هاست سینما می رویم و برای سینما می نویسیم، تضارب آرا و سلیقه ها در سینما همه جذابیت هنر هفتم است. سالهاست هفت را میبینیم و از فراستی یک نقد فنی و سازنده و درست ندیدیم جز یک جمله در باب توقیف چندباره ی فیلم “خانه پدری” ساخته کیانوش عیاری که گفت: کاش توقیف نمیشد تا نقدش میکردیم!
خلاصه معلوم نیست کدامین قورباغه سرود ابوعطا سرداد و آب به طبع اش سربالارفت که چنین پدیده ای جریان شد. فراستیسیسم همان جریانی است که آسیب و برهم زننده ی جریان مولد سینماست. به مصداقش گفته ی حمیدرضا آذرنگ در آنتن زنده ی وقت برنامه هفت،بس که گفت: “فراستی احتمالا کودکی سختی داشته و امروزش گواه آزار کودکی است”!
با این همه ما فقط مینویسیم و فریاد میزنیم شان رسانه ملی این اشخاص و لحن و ادبیات نیست که البته آنچه به جایی نرسد، فریاد است…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا