این زن به تنهایی یک اداره کار و اشتغالزایی است
به گزارش خبرگزاری فارس، حتما شما هم شنیدهاید که دستهایی که کمک میکنند با ارزشتر هستند از لبهایی که فقط دعا میکنند! مصداق این جمله زنی است از دیار فارسان؛ زنی پر همت، نظر باز و بنبست شکن؛ اسمش فرزانه است ولی رفتارش بیبیمریم بختیاری یا همان سردار مریم را در اذهان تداعی میکند.
خانم ارشادی سیکلش (سوم راهنمایی) را که میگیرد راهی خانه بخت میشود؛ در خانه همسرش دیپلم را میگیرد و بعدها هم تحصیلاتش را در دانشگاه پیگیری میکند.
فراموش کردم بگویم اصالتا اهل فارسان و است و به قول خودش یکی از سرمایهدارترین مردم منطقه است؛ میگوید سرمایهاش چهار فرزندی هستند که خداوند بهش بخشیده و همه تحصیلات عالی دارند و سه نفرشان عضو هیات علمی هستند.
شنیدهایم در حوزه اشتغالزایی ید طولایی دارد و برای خودش یک اداره کار است در منطقه؛ تمام اطرافیانش را با طرحهای ابتکاری و اشتغالزایی مشغول به کار کرده، در مصاحبه به خودمان هم گفت هر جوانی با 15 میلیون پولی که داشته باشد را صاحب یک کار مادامالعمر میکند!
به همین دلیل با ایشان ارتباطی گرفتیم و قراری گذاشتیم و راهی محل کارش شدیم، در مسیر که بودیم یکی دوباری تماس گرفت و تاکید کرد که راس ساعت 18 منتظر هستم؛ اهل خجالت نبود و وقتی هم که رسیدیم از صحبتهای اولیه معلوم بود که دفعه اولش نیست که با چنین گروهی مواجه میشود، حتی میگفت “در حضور حضرت آقا و رئیس جمهور هم گزارش کارهایم را ارائه دادهام”.
در پاسخ به سؤال اولم برای معرفی خودش اینطور توضیح داد.
فرزانه ارشادی هستم، اهل شهر فارسان و از دیار پر افتخار بختیاری، از همان سالهای جوانی حرفههای مختلفی را آموزش دیدم، گلدوزی، عروسکسازی، مکرومه بافی، خیاطی، بستهبندی، قالی بافی و … ؛ محرومیت مردم شهرم مرا آزار میداد به همین دلیل میرفتم در مساجد و خانههای زنان که مشکل مالی داشتند و علاقهمند به آموزش بودن و این حرفهها را آموزش میدادم بلکه زنان محروم شهرم بتوانند با حرفه خودشان بخشی از مشکلات مالی خانواده را تامین کنند.
اکنون چهار فرزند دارم که بزرگترین سرمایه زندگی من هستند و سه نفرشان هیات علمی دانشگاهها هستند و به لطف خدا همه در مسیر انقلاب و علم و اخلاق هستند و از هر چهار نفرشان رضایت تام دارم.
در همان سالهای آخر دهه هفتاد، یک تعاونی زنان روستایی در فارسان داشتیم که سالها بود ورشکسته شده بود و بدهی زیادی داشت؛ بسیاری از دوستان هم که از دغدغه من خبر داشتند فشار آوردند و اصرار کردند که من این تعاونی زمین خورده را دست بگیرم؛ از شما چه پنهان با استرس، مسؤولیت را قبول کردم و به لطف خدا در مدت بسیار کوتاهی علاوه بر تسویه بدهیها توانستیم مبلغ قابل توجهی هم سرمایه جذب کنیم.
در همان سالهای اولیه یک فروشگاه تاسیس کردیم و چندین وام اشتغالزایی توانستیم پرداخت کنیم؛ آرام آرام به قول برخی از اطرافیان پایم را از گلیم درازتر کردم و علاوه بر خیاطی و گل دوزی و … فعالیت در برخی از محصولات کشاورزی را هم آغاز کردم؛ یادم هست وقتی در آن سالها بیل به دست میگرفتم و به مزرعه میرفتم یا پشت تراکتور مینشستم خیلیها مسخره میکردند و باور نداشتند که یک زن بتواند درآمدزایی کند آن هم از کشاورزی!
یادم هست وقتی در آن سالها بیل به دست میگرفتم و به مزرعه میرفتم یا پشت تراکتور مینشستم خیلیها مسخره میکردند و باور نداشتند که یک زن بتواند درآمدزایی کند آن هم از کشاورزی!
به کشت محصولات متعدد کشاورزی روی آوردم که کشت زعفران که برای اولین باری بود که در استان اتفاق میافتاد خیلی بیشتر از سایر محصولات جواب داد؛ هم درآمد خوبی دارد و هم نسبتا زحمت کمتری دارد. امروز که با شما صحبت میکنم حدود 10 هکتار زمین زیر کشت زعفران در استان داریم و تولید قابل توجهی در این حوزه داشتهایم.
بارها به کشورهای مختلف مانند هند، فرانسه، هلند و … دعوت شدم و نمایشگاههای مختلفی را شرکت کردم و حضور داشتم و به لطف خدا در عرضه زعفران در این نمایشگاهها توانستیم نظر مشتریهای خارجی را تا آنجایی جلب کنیم که برای همیشه مشتری زعفران چهارمحال و بختیاری باشند.
صادرات زعفران عمدتا چمدانی اتفاق میافتد و کشورهای حاشیه خلیج فارس، ترکیه، هند و … مشتریهای زعفران ما هستند.
کشت زعفران در استان ما توجیه زیست محیطی و علمی دارد؟
الان در بسیاری از مناطق چهارمحال و بختیاری به دلیل تابش خورشید و ارتفاع بالا از سطح دریا بهترین مکان برای کشت زعفران است و با توجه به مشکلات کم آبی که در پیش داریم به نظرم یکی از بهترین محصولاتی که میتواند درآمد خوبی هم عاید کشاورز و هم، ارزآوری برای کشور داشته باشد زعفران است؛ اکنون زعفران ما در برخی از مناطق 30 عیار از زعفران قائنات بهتر است.
از مسؤولان چه کمکی می خواهید؟
عرض کردم زعفران استان ما یکی از بهترین زعفرانهای تولیدی در کشور است و دلیل آن هم آب و هوا و ارتفاع است، اما ما چون در استان خودمان یک برند مشخص نداریم مجبوریم زعفران را به قیمتی بسیار نازل به واسطهها بفروشیم و واسطهگر این زعفران را به شرکتهای بزرگ زعفران کار بدهد و با برند آنان با قیمتی گاهی تا چندین برابر قیمت صادر کنند؛ اگر یک برند داشته باشیم میتوانیم زعفران تولیدی استان را با برند مشخص خودمان، با دست خودمان صادر کنیم و تمام هزینه آن را به کشاورز بدهیم تا سود بیشتری به این زحمتکشان برسد.
اگر یک برند داشته باشیم میتوانیم زعفران تولیدی استان را با برند مشخص خودمان، با دست خودمان صادر کنیم و تمام هزینه آن را به کشاورز بدهیم تا سود بیشتری به این زحمتکشان برسد.
اما متاسفانه علیرغم سالها پیگیری ما در سطوح عالی استان و وزارت جهاد و صمت هنوز به نتیجه نرسیدیم.
به جوانانی که سلامت جسمی دارند و انرژی دارند ولی بیکار هستند یک نکته بگوئید.
من میخواهم به جوانان بگویم شما فرض کنید اصلا دولت هیچ برنامهای برای شما ندارد و هیچ شانسی برای پشت میزنشینی ندارید؛ سرمایه شما همت شما و توکل شماست، خودتان دست به کار شوید و کمبودهای کشور را بشناسید و برای رفع آن اقدام کنید؛ من امروز میتوانم هر جوانی که حدود 15 میلیون تومان پول داشته باشد را از طریق همین زعفران کاری آموزش بدهم و از سالهای دوم به بعد هر ساله چندین برابر این پول را برداشت کنند.
من امروز میتوانم هر جوانی که حدود حدود 15 میلیون تومان پول داشته باشد را از طریق همین زعفران کاری آموزش بدهم و از سالهای دوم به بعد هر ساله چندین برابر این پول را برداشت کنند.
امروز زعفران کاری، پرورش قارچ و امثال این کارها درآمد خوبی میتوانند داشته باشند و خیلی تخصص سختی هم نیاز ندارند با دورههای کوتاه مدت میتوان آموزشهای اولیه را فرا گرفت.
تا کنون برای چند نفر شغل ایجاد کردهاید.
من سالهاست با بسیج سازندگی، بانک کشاورزی، خیریهها، کمیته امداد و … ارتباط دارم و برایشان کار میکنم؛ هیچ وقت هم برای آموزش دادن و کمک کردن ترش رویی نکردم؛ امروز از دورافتادهترین روستای بازفت تا برخی از استانهای همجوار هرکجایی که من را برای مشاوره و آموزش خواندهاند با هزینه شخصی بدون هیچ چشم داشتی حاضر شدم و انجام وظیفه کردم.
من معتقدم اگر مسؤولان مربوط به حوزه اشتغال هم به اندازه من در این حوزه کار میکردند امروز حتی یک جوان بیکار در کشور وجود نداشت.
انگیزهتان از آموزش رایگان، مشاوره و این همه اشتغالزایی چه بوده است؟
من هیچ گاه ترس از روزی را ندارم و معتقدم خداوند روزیرسان همه موجودات است، هیچ وقت نترسیدم که اگر مثلا زعفران کاری را به همشهری خودم هم آموزش بدهم دست زیاد شود و زعفرانهای خودم روی دستم بماند، شاید برای همین هم بود که خداوند درهای کشورهای دیگر را به روی من باز کرد.
من برادرم در دفاع مقدس شهید شد و توفیق دارم در این سالها مدال خواهر شهیدی بر گردنم باشد، من هم مانند برادرم فدایی این مردم و این آب و خاکیم و بدون شک مسیر برادرم را ادامه خواهم داد؛ البته من در حوزه دفاعی که نمیتوانم کاری کنم ولی احساس میکنم در همین حوزه اشتغالزایی اگر بتوانم خیلی خوب کار کنم شاید بخش کوچکی از دینم به انقلاب را ادا کرده باشم و آن روز در راه برادر شهیدم حرکت کردهام.
حتما شما در این مسیر روزهای سخت و شیرین زیادی را سپری کردید، یک خاطره هم برایمان تعریف کنید.
یادم میآید یک خانواده که تحت پوشش کمیته امداد بودند را بهم معرفی کردند و آنان را به سمت کشت زعفران تشویق کردم، بعد از مدتی که کارشان کمی روبه راه شد ارتباطم قطع شد؛ بعد از مدتها که یک روز خانم آن خانواده را دیدم کلی به سمتم آمد و دعایم کرد و اظهار لطف به من داشت؛ وقتی دلیل این همه محبت را جویا شدم متوجه شدم یک رابطی پیدا کرده و زعفرانهایش را تا چندین برابر قیمت داخل به یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس صادر میکند و درآمد بسیار خوبی کسب کرده است؛ آن روز و روزهایی شبیه به آن که کم هم نبودندبهترین روزهای عمر من و قطعا یکی از امیدهای من در آخرت هم به همینهاست.