تفکرمعکوس، راهی برای تقویت ایده های کارآفرینانه
خلاقیت و نوآوری جز جدا ناپذیر زندگی کارآفرینان است و قریب به اتفاق آن ها به این مهم اذعان دارند که یکی از ویژگی های بارزشان بکارگیری خلاقیت در کسب و کارشان بوده است. تا جایی که توسعه ی خلاقیت و توانمندی های فردی، فکر کردن بر اساس کلیشه ها، اپیدمی همیشگی زندگی ما انسان هاست و البته کارآفرینان به عنوان کسانی که می توانند با ابتکار و نوآوری ترکیبات جدیدی از منابع، فرصت ها و نیازها را خلق کنند، در خط مقدم تولید ثروت، توسعه اقتصادی و فن آوری در حال حرکت هستند. دنیای امروز،نیازمند آموزش مهارت هایی است که با کمک آن بتواند با توسعه علم و فناوری به پیش رود و هدف، پرورش انسان های کارآفرینی باشد که بتوانند با تفکری خلاق با مسائل روبرو شده و به حل آن ها بپردازند، و با بهره گیری از دانش جمعی و تولید افکار نو، مشکلات را از میان بردارند.
ابزارهای خلاقانه بسیاری موجود هستند که باعث می شوند، طراحان برای ایجاد خلاقیت و نوآوری از آن ها استفاده کنند تا علاوه بر رونق کسب و کار خود، به عنوان یک اصل کلی در تمامی زمینه ها آن را بسط دهند تا بتوانند شاهد دستاوردهای بزرگی در زندگی و جامعه پیرامون خود باشند. اما هیچکدام از این روش ها به اندازه تکنیک تفکر معکوس یا همان تفکر اشتباه،تاثیر گذار نیست. در واقع در تکنیک تفکر معکوس، شما عمدا به بدترین ایده و راه ممکن فکر می کنید و از این ایده ها برای پیدا کردن راه حل های جدید برای حل مشکلات قدیمی استفاده می کنید. به زبان ساده تر، منظورمان راه حلی است که خلاف راه حل منطقی پذیرفته شده است، که حتی ممکن است باعث خندیدن شما شود. کارآفرینان موفق می دانند برای رسیدن به خروجی خلاق، خود فرایند باید خلاقانه و مبتکرانه باشد.
فرایند استفاده از این تکنیک به این شکل است که تمامی اشکالات مربوط به پدیده ی مورد نظر گفته و جمع می شوند و در مورد آن ها بحث و گفت وگو شکل می گیرد و بالاخره راه حل موثر پیدا می شود.در حقیقت این تکنیک بر خلاف سایر تکنیک های خلاقیت بر پایه ی منفی اندیشی گذاشته شده است. به جای فکر کردن به اینکه “چطور می توانم مشکل را حل کنم و یا جلوی به وجود آمدنش را بگیرم؟” بپرسید: ” چطور می توانم این مشکل را بوجود بیاورم؟” و یا به جای پرسیدن این سئوال که ” چگونه می توانم به این نتایج برسم؟” دنبال جواب این سئوال بگردید: ” چطور می توانم ،کاری کنم که درست برعکس نتیجه ی دلخواهم اتفاق بیفتد؟!” در واقع متخصصین این حوزه عقیده دارند، برای مسئله هایی که سخت می شود با تفکر معمولی برایشان راه حل پیدا کرد، تفکر معکوس می تواند مفید واقع شود. برای دستیابی به خلاقیت و نوآوری، کافی است، کمی دیدمان را بازتر کنیم و به ذهنمان اجازه دهیم ،بدترین ایده ها را به تصویر بکشد. استراتژی تفکر معکوس، تبدیل ضعف به قوت است و بسیاری از کمپانی های معروف جهان محصولاتشان را بر پایه ی این تفکر به بازار عرضه نموده اند.
فکر کردن بر اساس کلیشه ها، از قدیم بوده و تا ابد ادامه خواهد داشت. در این میان افرادی که توانسته اند، فکر خود را از قید و بندها خواسته و ناخواسته رها کرده و طوری بیاندیشند که باعث تمایز آن ها از سایرین شود،برنده اند. زمانی که استیوجابز می خواست، گوشی معروف آیفون را طراحی نماید، اکثر گوشی هایی که مورد پسند و استقبال مصرف کننده قرار داشت، پراز دگمه های ریز و درشت بودند. در حالیکه جابز، تنها کاری که در بدو امر انجام داد، اندیشیدن بر خلاف رویه رایج بود. او تصمیم گرفت گوشی آیفون را بر خلاف همه گوشی های دیگر طراحی کند و وقتی اولین گوشی این شرکت به بازار عرضه شد، انقلابی در صنعت موبایل شکل گرفت.
یادمان نرود بسیاری از اوقات، وقتی می خواهیم سراغ اصل مطلب برویم، آنقدر در کلیشه ها می مانیم که نمی توانیم به جز راه حل های کلیشه ای و اغلب ناکارآمد، راهی پیدا کنیم. اینجاست که تفکر معکوس می تواند راهکاری را در ذهن شما تداعی کند، که میانبری برای رسیدن شما به موفقیت باشد.