موفقیت سازمان ها در گروی مدیرموفق
مدیران عالی، مدیران اجرایی ارشد، و مدیران واحدهای کسب و کار، مسئولیت عملکرد کلان شرکت ها و کسب و کارهای خود را به عهده دارند. وظایف آن ها هرگز در یک چهارچوب نمی گنجد و چند وجهی و به شدت چالش برانگیزند. آن ها باید آینده ی رقابتی شرکت ها را تجزیه و تحلیل کرده تا بتوانند جایگاهی برای شرکت یا کسب و کار خود در درون صنعت مربوطه تعیین کنند و با بهره مندی از منابع کافی برای پیاده سازی و اجرای استراتژی های خود تلاش نمایند. از اینرو یک مدیر موفق به عنوان عنصر تراز اول و راهبردی هر مجموعه ای، نقش اساسی را در میل به اهداف والای آن مجموعه بازی می کند. خواه این مدیر یک موسس فرهنگی، یک سرپرست اجتماعی، سرمایه گذار و یا حتی یک سیاست گذار باشد. اما مدیریت یک مجموعه ی کارآفرین از حال و هوای خاصی برخوردار است. چرا که دستیابی به موفقیت در یک مجموعه ی کارآفرین پیش از هر چیز به یک مدیر مدبر و با تجربه نیاز دارد. مدیرانی که تنها هدف آن ها پیشرفت همه جانبه است و سعی می کنند با بکارگیری به روزترین متدهای مدیریت مجموعه ی خود را به سرحد پیشرفت برسانند، نسبت به مسائل و مشکلات پیش آمده برای تک تک پرسنل، خود را مسئول دانسته و برای رفع آن کوشا هستند . اما گاهی همین عنصر مهم در مدیریت خود وارد یک سیر نامطلوب شده و سازمان تحت مدیریت خود را در مسیر سقوط قرار می دهد و در جاده ی پر پیچ و خم مدیریت، تله هایی وجود دارد که بسیاری از مدیران خوش نیت را نیز خلع سلاح می کند.
به همین علت در دنیا ،علم مدیریت و نحوه ی عملکرد اصولی مدیران از شاخصه هایی است که تنها با تجربه حاصل نشده و نیازمند بررسی و مطالعه می باشد. مدیران موفق امروزی باید با علوم نوین مدیریت آشنایی کافی داشته و بطور مستمر خود را با جدیدترین روش های راهبردی و استراتژیک مدیریتی آشنا کنند. به همین علت در علم مدیریت، برای مدیران وظایف گوناگونی شناخته شده است و هر یک از صاحبنظران رشته های مدیریت نسبت به شاخه ای از این وظایف توجه بیشتری نشان داده اند. به همین علت به اندازه ی تمامی نویسندگان کتب مدیریت، تعاریف متفاوتی از مدیریت ارائه شده است. مدیران موفق، صرفه نظر از نوع و حجم مسئولیت در مجموعه ای که بر آن ریاست می کنند در زمینه ی فعالیت مجموعه ی تحت امر خود تخصص دارند. این شاخصه یکی از نقص های مدیریتی در کشورمان محسوب می شود و بارها در رده های بالای مدیریتی با افرادی مواجه شده ایم که هیچ تخصصی در زمینه ی کاری خود ندارند. استفاده از نیروهای انسانی متعهد و متخصص در رده های پایین تر در موفقیت مجموعه نقش دارد. مدیرانی که با نظارت کامل رده های پایین مدیریتی خود را اداره می کنند و استفاده از کارمندان متخصص، کوشا و شایسته با وجدان کاری بهره مندند و هرگز روابط دوستی و یا فامیلی را ارجح به تخصص و شایسته سالاری نمی دانند، قدم های بزرگی در موفقیت مدیریتی خود بر می دارند.
مدیران موفق از خصوصیت مشورت پذیری و استقبال از نظرات و پیشنهادات دیگران برخوردارند. این مسئله آنقدر نقش تعیین کننده ای در سرنوشت موسسات و سازمان ها دارد که در بسیاری از شرکت ها و برندهای مطرح و موفق دنیا هرگز یک نفر تصمیم گیر نهایی نبوده و اصل مشورت و بهره گیری از نظرات دیگران به عنوان مهم ترین فاکتور موفقیت به شمار می رود.
نکته جالب توجه دیگر در مدیریت موفق عدم اصرار به حفظ پست و مقام است. زیرا اگر هدف پیشرفت همه جانبه ی مجموعه باشد و مدیر به چیزی جز موفقیت مجموعه ی خود نیندیشد اصرار برای بقا ،امری بیهوده خواهد بود و مدیرانی که از روی شایسته سالاری و معیارهای اخلاقی وظایف خود را به افراد ارجح تری واگذار می کنند، همواره از ارزش والایی برخوردارند. از سایر خصوصیات مدیران موفق می توان روابط عمومی بالا، برنامه ریزی های هدفمند کوتاه مدت و بلند مدت، تقویت روحیه ی تیمی، حفظ آرامش در روزهای پرتلاطم و تنش زای اقتصادی و صدها مورد دیگر اشاره کرد. شاید به همین علت در بعضی از کتب مدیریتی، مدیریت صحیح را نه تنها یک علم بلکه یک هنر می پندارند و بسیاری از شرکت های بزرگ و موفق دنیا خود را مدیون هنر این مدیران بزرگ می دانند.