
نظام کنکور در ایران به عنوان یکی از پرچالشترین سیستمهای گزینش دانشجو در جهان شناخته میشود. این سیستم که سالانه بیش از یک میلیون داوطلب را به رقابتی سخت و نفسگیر میکشاند، با مشکلات ساختاری متعددی روبرو است که نیازمند بازنگری اساسی میباشد. یکی از عمدهترین چالشهای کنکور در ایران، فشار روانی بیسابقهای است که بر داوطلبان وارد میشود. دانشآموزان از سالهای اولیه دبیرستان تحت استرس شدیدی قرار میگیرند که نتیجه سالها تحصیلشان در یک آزمون چند ساعته تعیین میشود. این فشار روانی منجر به بروز اختلالات اضطرابی، افسردگی و … در میان داوطلبان شده است.
بسیاری از روانشناسان معتقدند ، این سطح از استرس برای نوجوانان در سنین حساس رشد، آثار مخرب بلندمدتی بر سلامت روان آنها دارد. مشکل دیگر، ماهیت ناعادلانه این سیستم ارزیابی است. کنکور به جای سنجش جامع تواناییها و استعدادهای دانشآموزان ، صرفاً بر توانایی تستزنی و محفوظات تأکید دارد. این در حالی است که مهارتهای حیاتی مانند تفکر نقادانه، خلاقیت، توانایی حل مسئله و کار تیمی که برای موفقیت در دانشگاه و بازار کار ضروری هستند، کاملاً نادیده گرفته میشوند. بسیاری از استعدادهای درخشان به دلیل عدم تطابق با سبک خاص این آزمون، شانس خود را برای ورود به رشتههای مورد علاقه از دست میدهند.
نظام آموزشی کشور نیز به تبعیت از کنکور، دچار تحریف اهداف اصلی شده است. مدارس به جای پرورش شهروندان آگاه و خلاق، به کارخانههای تولید تستزنی تبدیل شدهاند. فعالیتهای آزمایشگاهی، پژوهشی و مهارتآموزی که بخشی جداییناپذیر از آموزش متوسطه هستند، قربانی تمرکز افراطی بر تستزنی شدهاند. این مسئله کیفیت آموزش را به شدت کاهش داده و دانشآموزان را از کسب مهارتهای ضروری زندگی محروم کرده است. چالش دیگر، ناعدالتی آموزشی ناشی از سیستم کنکور است. دانشآموزانی که توانایی مالی برای ثبتنام در مدارس خاص و کلاسهای کنکور گرانقیمت را دارند، شانس بیشتری برای موفقیت دارند.
این مسئله باعث شده است که طبقات محروم جامعه علیرغم استعدادهای درخشان، فرصت کمتری برای ورود به رشتههای پرطرفدار داشته باشند. آمارها نشان میدهد سهم دانشآموزان مناطق محروم در رشتههایی مانند پزشکی به شدت ناچیز است. البته در سراسر جهان، نظامهای آموزشی با چالش جذب دانشجویان مستعد در دانشگاهها و بهویژه مدیریت تقاضا برای رشتههای پرطرفدار روبرو هستند. ایران با سیستم متمرکز کنکور، یکی از معدود کشورهایی است که از یک آزمون سراسری برای سنجش و گزینش دانشجویان استفاده میکند. اما دیگر کشورها رویکردهای متنوع و جالبتوجهی را برای این منظور توسعه دادهاند.
آمریکا و کانادا از سیستم جامعنگری استفاده میکنند که در آن ترکیبی از نمرات دبیرستان، نتایج آزمونهای استاندارد، انگیزهنامه، توصیهنامه معلمان و فعالیتهای فوقبرنامه مورد ارزیابی قرار میگیرد. برای رشتههای پرطرفداری مانند پزشکی، علاوه بر این موارد، آزمون تخصصی MCAT نیز الزامی است. این سیستم تلاش میکند تا تصویر کاملی از تواناییها و استعدادهای داوطلب ارائه دهد. انگلستان از طریق سیستم UCAS عمل میکند که بر اساس نمرات آزمون A-Level و پیشبینی نمرات معلمان کار میکند. برای رشتههای خاص مانند پزشکی، آزمونهای اضافی UKCAT یا BMAT و مصاحبه حضوری نیز ضروری است. دانشگاههای معتبری مانند آکسفورد و کمبریج علاوه بر اینها، آزمونهای اختصاصی خود را نیز برگزار میکنند.

ژاپن رویکرد متفاوتی دارد که در آن هر دانشگاه آزمون ورودی خاص خود را برگزار میکند. این آزمونها معمولاً بسیار رقابتی هستند و دانشآموزان سال آخر دبیرستان تمام وقت خود را صرف آمادگی برای آنها میکنند. برای رشتههای پرطرفدار، دانشگاهها ممکن است چندین مرحله آزمون و مصاحبه داشته باشند تا بهترین استعدادها را جذب کنند. آلمان برای اکثر رشتهها، معدل دیپلم را ملاک اصلی قرار میدهد. استرالیا از سیستم ATAR استفاده میکند که بر اساس عملکرد دانشآموز در سالهای پایانی دبیرستان محاسبه میشود. برای رشتههای خاص ممکن است مصاحبه یا آزمون اضافی نیز نیاز باشد. این سیستم سعی دارد عملکرد بلندمدت دانشآموزان را ملاک قرار دهد. برای مدیریت رشتههای پرمتقاضی، کشورها از راهکارهای هوشمندانهای استفاده میکنند. سیستم سهمیهبندی یکی از این روشهاست که در آن سهمیههای منطقهای یا جمعیتی برای رشتههایی مانند پزشکی در نظر گرفته میشود. هند نمونه جالبی است که در آن ۱۵% ظرفیت به دانشجویان خارجی و ۲۲٫۵% به طبقات محروم اختصاص دارد.
تعیین پیشنیازهای اضافی نیز روش دیگری است که بسیاری از دانشگاهها برای رشتههای پررقابت به کار میگیرند. برای مثال، برای رشته معماری اغلب ارائه پرتفولیو الزامی است. این روش کمک میکند تا داوطلبان واقعاً علاقهمند و مستعد شناسایی شوند. مصاحبههای تخصصی نیز ابزار مهمی در دست دانشگاههای معتبر جهان است. دانشگاههایی مانند آکسفورد و کمبریج با برگزاری مصاحبههای چالشی، ظرفیت تحلیلی و انگیزه واقعی داوطلبان را ارزیابی میکنند. این روش به آنها کمک میکند تا علاوه بر توان علمی، ویژگیهای شخصیتی داوطلبان را نیز بسنجند. در آمریکا، بسیاری از دانشجویان ابتدا علوم پایه میخوانند و سپس در صورت احراز شرایط، به رشتههایی مانند پزشکی منتقل میشوند. این روش فشار روانی ورود مستقیم را کاهش میدهد. برخی کشورها با اعمال شهریههای تفکیکشده، به صورت طبیعی تعداد متقاضیان رشتههای پرمتقاضی را مدیریت میکنند. افزایش شهریه در این رشتهها باعث میشود فقط داوطلبان واقعاً متعهد و علاقهمند به آنها جذب شوند.