در بسیاری از مواقع کارشناسان تفکیک تخصص گرایی در کسب و کارها به عنوان یک چالش و یا یک فرصت امر ظریفی به نظر می رسد. قطع به یقین سرنوشت یک کسب و کار موفق به شدت به بهره گیری از نیروی کار متخصص و کاربلد گره خورده است و از تخصص گرایی می توان به عنوان یک مزیت مهم در زمینههای حرفه ای بسیار پر اهمیت دانست و به عبارتی می توان ، رمز موفقیت بسیاری از کسب و کارها و برندهای معروف جهان را تنها در تخصص گرایی خلاصه نمود.
برخورداری از تخصص، کلید مزیت رقابتی است. برندهای بزرگ و مطرح برای تولید محصولات و خدمات، تحلیل اطلاعات و برقراری موثر ارتباط با خریداران و مشتری ها به متخصصان کاربلد تکیه دارند و این امری اجتناب ناپذیر است.
البته باید توجه داشت با تمام محاسن و مزیت هایی که تخصص گرایی در کسب و کارها ایجاد می کند، گاها آن ها را به بن بست هایی در حوزه ی خلاقیت، ریسک پذیری و تولید محصولات در حوزه ی فن آوری های جدید روبرو می سازد.
مدیران متخصص هر چند از تخصص به عنوان یک مزیت مهم حرفه ای و رقابتی یاد می کنند ولی گاها تخصص دقیقا نقطه ی ضعف آن ها به حساب می آید. پزشک متخصص قلب باید به مسائل عمومی پزشکی اشرافیت داشته باشد و در غیر اینصورت با تمام اشرافیتی که به حوزه ی قلب از نظر پزشکی دارد، طبابت او هرگز مورد قبول نخواهد شد. یا رهبر یک ارکست اگر چه متخصص ساز خاصی است ولی باید تا حدودی به تمامی سازها و دستگاه های موسیقی اشرافیت داشته باشد. از اینرو تخصص گرایی محض می تواند گاها از نقطه ی قوت بودن کسب و کارها به نقطه ی ضعف آن ها تبدیل شود.
البته این موضوع را می توان در بسیاری از کسب و کارهای بزرگ موفق کنونی نیز جستجو کرد. زمانی که شرکت اپل برای نخستین بار آیفون را به بازار عرضه کرد، کارشناسانِ حوزه ی فناوری با تمام تجربه و تخصصی که داشتند، آن را یک شکست بزرگ قلمداد کردند. تا جایی که استیو بالمر – مدیرعامل مایکروسافت که در حوزه رایانه شخصی از تخصص بی نظیری برخوردار بود، اعلام کرد که قطعا تولید دستگاه بدون صفحه کلیدِ سنتی نه تنها سهمی در بازار نخواهد داشت، بلکه به یک شکست بزرگ منتهی خواهد شد. در حالیکه همین امر به عنوان یک نقطه ی قوت سبب موفقیت این برند تجاری شد.
در واقع زمانی می توان از تخصص گرایی به عنوان یک مزیت منحصر به فرد حداکثر بهره را برد، که افراد همواره آن را به چالش بکشند و در حستجوی ایده های جدید باشند.
چرا که اغلب افراد متخصص از حضور در عرصه های جدید حذر می نمایند و ترجیح می دهند از حوزه ی روتین عملکرد خود خارج نشوند. متخصصین عموما از رفتارهای ریسک پذیر دوری می کنند، در حالیکه برای موفقیت و دستیابی به محصولات جدید و خلاق باید در زمان تصمیم گیری به جای تمرکز بر فرصتها، بر ریسک های آنها نیز تمرکز کنند.
کارآفرینانی که به شدت به تخصص گرایی معتقدند به یاد داشته باشند که تخصص گرایی در آن ها مانعی برای استفاده از تجارب نباشد. یک مکانیک متخصص تجربی حتما ناگفته های ارزشمندی از دانش خود در برابر یک مکانیک تحصیلکرده ی آکادمیک دانشگاهی دارد.بسیاری از کسب و کارهایی که در دام تخصص گرایی می افتند، نه تنها فرصت آشنایی با ایدههای جدید، بلکه شانس ریسکپذیری و تجربه کردن را هم از دست میدهند و دقیقا از همین نقطه نیز آسیب پذیر خواهند بود و شکست را تجربه می کنند.