پیوستگی عاطفی زوجین در طول زندگی مهم ترین عامل حفظ ثبات خانواده و بالا بردن کیفیت تربیت فرزندان و مقابله با عوامل آسیب زای خارجی است. طبق آمارها، روند طلاق طی دو دهه گذشته نه تنها افزایش داشته بلکه سن طلاق کاهش یافته و طبق آمار رسمی ثبت احوال، بیشترین ثبت طلاق برای زنان در بازه سنی ۲۴-۲۵ سال و برای مردان ۲۵ تا ۲۹ سال را شامل میشود و بر اساس پیش بینیها، آمار طلاق عاطفی در کشور سه برابر میزان طلاق ثبت شده است.
طلاق عاطفی به عنوان انتخابی نفرت انگیز بین تسلیم و نفرت از خود و تسلط و نفرت از خود تجربه میشود که در آن هر یک از زن و شوهر به دلیل احساس غمگینی ناامیدی دیگری را آزار میدهد. طلاق عاطفی متضمن فقدان اعتماد احترام و محبت به یکدیگر است همسران به جای حمایت از یکدیگر در جهت آزار و ناکامی و تنزل عزت نفس به یکدیگر عمل میکنند و هر یک به دنبال یافتن دلیلی برای اثبات عیب و کوتاهی و طرد دیگری هستند.
فضای بیروح و کم نشاط خانوادگی گفتمان منفی و رفتارهای تحقیرآمیز و پرت حکم اعضای خانواده نسبت به یکدیگر و تقویت نیروی گریز از منزل موجبات تعلقات ناپایدار همسران و دیگر اعضای خانواده به کانون خانواده و در نتیجه پناه بردن آنها به فضای مجازی شبکههای اجتماعی را فراهم میآورد.
شبکههای اجتماعی به منزله نوعی اجتماع مجازی به کاربران اجازه میدهند تا با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و طیف گستردهای از فعالیتهای اجتماعی یا تفریحی را برگزیند و اطلاعات مورد نیاز یا دلخواه خود را به دست آورده یا منتشر کنند. در این وضعیت عملاً افراد قادر خواهند بود تا تعاملات را بر اساس میل خود تنظیم کرده و با اجتناب از هرگونه تنش و چالش صرفاً به علایق شخصی خود بپردازد. این برنامهها با تعریف نادرست از زندگی مشترک موجب شده تا مفهوم عشق و اعتماد و تعهد به رقابت و سو تفاهم تبدیل شود. کاهش ارتباطات کلامی که از سادهترین نوع مناسبات انسانی در خانواده به شمار میآید در حال حاضر به ۱۵ تا ۱۷ دقیقه در روز رسیده است که سبب کمرنگ شدن همدلی و گسست عاطفی در خانوادهها شده و از بین رفتن صمیمیت به نوعی موجب از خود بیگانگی و نابودی سلامت فکری و رفتاری و در نهایت از دست رفتن عقلانیت در خانواده شده است.
به بیانی دیگر این ابزارها به تدریج فضای روانی و محیط گفتگو را خدشهدار میکنند، و اعضای خانواده به جای همگرایی و تشریک مساعی در مشکلات و حضور فعال و با نشاط در شادیها به سوی واگرایی سوق داده میشود، تا جایی که هر عضو خانواده صرفاً در یک فضای فیزیکی مشترک زندگی میکنند و کاهش تعاملها سبب جدا شدن روحی اعضای خانواده کاهش پیوندهای عاطفی و انسجام اعضای خانواده میشود. در واقع افراد تمام بروزهای عاطفی احساسی و هیجانی خود را صرفاً با ابزارهای الکترونیک برقرار میکنند و در حالی که دوستان اینترنتی نمیتوانند در وقایع زندگی نقش مؤثری داشته باشند تبدیل به مهم ترین منبع دریافت محبت از سوی افراد میشوند.
تحقیقات مختلف در ایران نشان میدهد این مساله در میان زوجین به شکل گستردهای در حال پیشرفت است و مناسبات خانوادگی و زناشویی افراد تحت تأثیر شبکههای اجتماعی و فضای مجازی دچار تغییرات اساسی شده است. مجموع این مطالعات نشان میدهد فضای مجازی با ایجاد زمینه برای ایجاد روابط عاشقانه با جنس مخالف و خارج از قواعد ازدواج و خانواده، ابتدا منجر به کاهش ارتباط میان زوجین و کاهش فضای صمیمی و کلامی شده و ارتباط جنسی میان آنها را مخدوش میکند در حالی که یک یا هر دو نفر از زوجین به ایجاد و درگیری عاطفی در فضای مجازی مبتلا شده اند.
این مساله با رسوخ ارزشهای غرب در گستردگی ارتباطات خارج از خانواده و ایجاد خلل در هویت فردی افراد به عنوان انسانی متعهد ارتباط مستقیم دارد. علاوه بر این مساله، افزایش مصرف اینترنت در بین زوجین و اعتیاد به بازدید از پستها و ارائه نظر در خصوص مسائل مختلف، صرف زمان مشترک را کاهش داده و عملاً منجر به عدم تعامل مناسب برای رفع کدورتهای احتمالی یا برنامه ریزی برای آینده شده و فضای بین زوجین را مخدوش میکند.
این عوامل نهایتاً به جدایی عاطفی زوجین میانجامد و با وجود آنکه به دلایل مختلف از جمله حرمت طلاق در بین اقوام یا مناطق مختلف ایران، احتمالاً جدایی و طلاق به شکل رسمی اتفاق نمیافتد، اما زوجین عملاً بدون حضور عاطفی فرد مقابل و حتی عدم مشارکت در امور زندگی، صرفاً زیر یک سقف باقی میمانند. این وضعیت که معمولاً صدمات جدی در حوزه تربیتی کودکان به همراه دارد، جزو آسیبهایی است که باید برای حل و فصل آن چارهای اندیشید.