صنایعدستی نمیخرید، چون پول ندارید یا…
به گزارش ایسنا، زمانی صنایعدستی هم به جیب مردم میخورد و هم به سلیقهشان؛ اما سالهاست که دیگر کاملا برعکس شده است. از قیمتهای نامعقول هنرهای سنتی که بگذریم، باید دید که آیا اصلا انتخاب ما برای خرید وسایل تزئینی همان صنایعدستی است که از سالها پیش با کمترین تغییر پشت ویترین دکانها دیده میشود؟
البته اینکه سلیقه اغلب ما دیگر با صنایعدستی پرتکرار همخوانی ندارد، بههیچوجه به معنی بیاهمیت بودن این هنرها نیست. پر واضح است و همه نیز میدانیم که برای ساخت یک محصول صنایعدستی چقدر زمان گذاشته و چقدر زحمت کشیده میشود؛ اما مساله این است که چرا این هنرهای زیبا که اتفاقا بهنوعی در وجود همه ما نیز ریشهدار است، با سلیقه روز و زندگی مدرن همخوانی ندارد یا به قول معروف «کاربردی» نمیشود!
البته در سالهای اخیر تک و توک دیده میشود که برخی از هنرمندان با ترکیب هنرهای سنتی و طرحهای مدرن چه در زمینه زیورآلات و چه ظرف و ظروف و لباس، توانستهاند نظر مشتری را به خودشان جلب کنند. در این میان اما هنوز هم بازارچهها و گذرهای صنایع دستی پر است از همان طرحها و ایدههای قدیمی که بهنظر میرسد که دیگر نمیتوانند نسل جدید را با خود همراه کنند.
بر همین اساس، برای سنجش درستی این حرفها و ایدهها تصمیم میگیریم که به خیابان ویلا که مدتی است به «گذر صنایعدستی» تغییر نام داده است، سری بزنیم و با مردمی گپ بزنیم که مقابل ویترین مغازهها ایستادهاند و گاه داخل میروند و خرید میکنند و گاه هم دست خالی بیرون میآیند.
یکی از آنها که خانم جوانی است و به همراه دوستش مقابل مغازهای ایستاده و با انگشت به زیورآلات موجود در ویترین اشاره میکند، در واکنش به این پرسش که آیا صنایعدستی ایرانی را دوست دارید یا نه میخندد و میگوید: دوست دارم ولی همین جا پشت ویترین جایشان بهتر است.
چهره متعجب من را که میبیند، کمی جدی میشود و ادامه میدهد: صنایعدستی واقعا زیباست اما من اگر بخواهم انتخاب کنم، هیچوقت یک ظرف میناکاری که اتفاقا قدیمها در هر خانهای نمونهای از آن وجود داشت را برای خانهام انتخاب نمیکنم؛ البته زیورآلات ایرانی را به دلیل طرح و نقشهایی که دارند واقعا دوست دارم و هر وقت به اندازه کافی پول داشته باشم، میخرم. اما در زمینه ظرف و ظروف اصلا نمیتوانم با صنایع دستی ارتباط برقرار کنم. فکر میکنم اگر میشد این هنرها و طرح و نقشها را با مدلهای جدیدتری تولید کرد شاید نسل جدید خیلی بهتر ارتباط میگرفت.
سرم را میچرخانم، خانم جوان دیگری را میبینم که از دور با لباس اداری و ماسک سفیدی که به صورت دارد، همزمان که آهسته و آرام قدم میزند، نگاهی گذرا هم به ویترین مغازههای میاندازد. منتظر میمانم که نزدیک شود و بعد از خوش و بشی کوتاه، میپرسم که چقدر از صنایع دستی استفاده میکند؟ که میگوید: صنایعدستی را دوست دارم، ولی نه انگیزهای برای خرید آن دارم و نه پولی. ظروف میناکاری شده، جعبهها و جاخودکاریهایی خاتم یا پارچههای قلمکاریشده همگی زیبا هستند، اما به سبک زندگی ما نمیخورند. در واقع من یک گلدان میناکاری را بیشتر در خانه مادربزرگم دوست دارم تا خودم!
او ادامه میدهد: البته الان برخی از ظرفهای جدید مد شدهاند که واقعا دوستداشتنی هستند. مثل این بشقابهایی که اطرافشان خوشنویسی شده یا روی آنها کبوتر نشسته است. اما به خاطر اینکه گران هستند نمیتوان تعداد زیادی از آنها را تهیه کرد. به شخصه این مدل طرحهای جدید را بیشتر دوست دارم و ترجیح میدهم از آنها استفاده کنم.
با خانم جوان خداحافظی میکنم و با آقایی مواجه میشوم که با یک ساک دستی بتهجقهای از یک فروشگاه خارج میشود؛ از اینکه یک خریدار صنایعدستی دیدهام خوشحال میشوم و به سراغش میروم. میپرسم برای خودتان صنایعدستی خریدهاید یا هدیه است؟ میگوید برای همسرم هدیه گرفتهام. گوشه ساک را باز میکند و چشمم به یک کیف و کفش با طرحهای سنتی میخورد.
از او میپرسم آیا صنایعدستی ایرانی را دوست دارید که پاسخ میدهد: چطور میتوان دوست نداشت؟ این هنرها بخشی از پیشینه تاریخی ما و بهنوعی در جهان منحصر به فرد هستند. من همیشه برای خرید هدیه به سراغ صنایعدستی میروم و همیشه هم با استقبال مواجه میشود. درست است که گاهی قیمتهای کالاهای صنایعدستی برای ما مردم عادی زیاد است، اما به نظرم باز هم ارزش هزینه کردن دارند.
او در پاسخ به این پرسش که آیا کاربردیسازی صنایعدستی میتواند به جذب بیشتر مخاطب کمک کند، میگوید: طبیعتا زمانی که از طراحیهای مدرن استفاده میشود، مردم نیز بیشتر جذب میشوند؛ به عنوان مثال ظروف و لباسهایی که صنایعدستی هستند و با طرحهای جالب و جدید تولید میشوند و به نوعی هم نمادی از هنرهای سنتی ایران هستند و هم مدرن محسوب میشوند، توانستهاند با استقبال مواجه شوند.
مسیرم را به سمت بالا ادامه میدهم و با عبور از تابلوی «گذر صنایع دستی»، به جای خالی هنرمندان و صنعتگران صنایعدستی در چرخه میان فروشنده و خریدار فکر میکنم که اغلب در روستاها و خانههایشان مشغول بهکارند.