در سال های اخیر کلمات عجیب و غریب در زبان فارسی به شدت در حال افزایش است. کافی است که چند جمله ای با یک دهه ی هفتادی و یا هشتادی صحبت کنید تا عدم سنخیت واژگان بی شماری را با آنچه در ذهن از زبان فارسی دارید بشنوید. امروزه شاهد بسیاری از کارخانه های تولیدی و مراکز خرید و مغازه ها در سطح شهر هستیم که نام غربی را بر فارسی ترجیح دادند و بدون هیچ نظارتی وام دار کلمات بیگانه اند.
رسانه ها نیز در این حوزه وظیفه ی خطیری بر عهده دارند. رسانهها باید هدفمند و قدرتمند از معادل واژههای بیگانه برای نهادینه کردن آن بین مردم استفاده کنند. البته باید بپذیریم که در طول این سال ها ، فرهنگستان لغت هم نتوانسته کارنامه ی خوبی در حوزه ی پاسداشت زبان فارسی از خود ارائه دهد و پذیرفتن این ضعف شاید اولین قدم در راستای حفظ و پاسداشت زبان مادری باشد.
جملات محاوره ای و نوشتاری از این دست که نشان از اثرگیری غیرمتعارف زبان فارسی از زبان انگلیسی دارد و در گذر زمان منجر به نابودی زبان شیرین مادری مان خواهد شد، بسیار زیاد است. زبان پارسی یکی از ارکان اصلی هویت ما ایرانی هاست و سرمایه ای بزرگ برای ملت است و همچون سایر منابع طبیعی به صورت خدادادی بوجود نیامده است، بلکه این زبان از پدران، اجداد و نیاکان مان به جا مانده است.
نام و آوازه ی فردوسی در همه جای جهان شناخته و ستوده شده و شاهنامه ی فردوسی به عنوان اثری بی بدیل و شگفت انگیز مورد توجه ی زبان شناسان است. اهمیت حفظ و زبان پارسی زمانی بیشتر احساس می شود که این حماسه سرای ایران باستان در وصف آن فرمود: بسی رنج بردم در این سال سی، عجم زنده کردم بدین پارسی.
متاسفانه هجوم فرهنگ های غربی در طی این سال ها ، سبب کم رنگ شدن رابطه ی میان جوانان با پیشینه ی آن ها شده و همین امر باعث می شود که جوانان منزلت و گذشته ی با عظمت کشورشان را به فراموشی بسپارند. از اینرو حفظ و صیانت از زبان هر کشوری به مثابه ریسمان قوی در اتصال تاریخ و جوانان آن است. زبان فارسی در سده های مختلف ، ابزار مهمی برای حفظ هویت ایرانی بوده و نقش بسیار پررنگی در احیای فرهنگ ملت بزرگ ایران دارد. عده ای از افراد تحصیلکرده و حتی مقامات و مسئولین دولتی استفاده از کلمات بیگانه را در مصاحبه ها و صحبت هایشان را نمادی از باسوادی و بروز بودن می دانند و همین امر سبب شده که این روزها استفاده از کلمات بیگانه در زبان و سخنان محاوره ای به شدت افزایش یابد.
استفاده از کلماتی چون “نوستالژی” برای نشان دادن احوالات روشنفکران اهل هنر، “پروپاگاندا» و «هژمونی» توسط سیاسیونی که یادشان رفته که معادل فارسی این کلمات در زبان فارسی وجود دارد و بازیگرانی که در صحبت هایشان مدام از کلمه ی «پارتنر» به جای نقش مکمل بهره مند می شوند. همه و همه ، گام های کوچکی در راستای نابودی زبان فارسی، میراث پیشینیان ماست. زبان ما هویت ماست و تک تک ما ایرانی ها برای حفظ و احیای زبانمان باید نسبت به آن غیرت و تعصب داشته باشیم.
همه کشورهای دنیا دریافته اند که اگر بخواهند ، فرهنگ کشور خود را ترویج دهند ، بهترین روش آن آموزش زبان ملی شان در کشورهای دیگر است تا به همراه زبان ، فرهنگ کشورشان را هم گسترش دهند. اما متاسفانه آنچه مسلم است ، متولیان فرهنگی ، زبان فارسی را به حال خودش رها کرده اند و متاسفانه در بسیاری از موارد ، کوچک ترین حرکتی از آن ها مشاهده نمی شود و یا به نوعی در این زمینه ضعیف عمل کرده اند. تغییر نام کلمات وارد شده ی بیگانه تنها بخش کوچکی از ماجراست. کار فرهنگی پشت صحنه ای که باید از این پس در راستای ترویج معادل فارسی آن کلمه رخ بدهد ، اصل ماجراست که جامعه را مستلزم به استفاده از کلمات فارسی می نماید.