دانش آموزان ؛ سرمایه اصلی کشور
دانش آموزان را باید سرمایه اصلی هر کشوری دانست ، زیرا مدرسه و آموزش و پرورش باعث شکل گیری شخصیت آن ها می شود و روح و روانشان را تعالی می بخشد . به عبارتی مدرسه ، اصلی ترین نهاد توانمندسازی و آینده سازی هر جامعه ای است .
دانش آموزان خلاق این سرزمین ، همان دهه نودی ها و دهه ی هشتادی هایی هستند که شاید در لابلای مسئله ی شغل و ازدواج دهه ی شصتی ها و امکانات دهه ی هفتادی ، کمی کمتر مورد توجه قرار گرفته اند. دانش آموزان توانمندی که آینده ی این مرزو بوم را با دستان خود رقم می زنند و با بهره گیری از هوش و زکاوت خارق العادشان، بعضا مدرنیته را نیز پشت سر می گذارند. دانش آموزانی که اکنون باید با ذهنی مملو از ایده های نو و پتانسیل های کارآفرینی در عرصه ای دیگر نقش آفرینی کنند. عرصه هایی نو که با پیشبرد تحولات صنعتی و اقتصادی ، آینده ای درخشان را به همراه داشته باشد. سه ارگان خانواده ، مدرسه و جامعه در تربیت فرد موثرند، بالاخص در تربیت نوجوانان و جوانان این سرزمین که همواره با روحیه ی پرسشگری، به دنبال کشف واقعیت ها ی جدید و تجزیه و تحلیل مطالب هستند. در این میان آموزش نقش اساسی را بازی می کند و هرجا مشکلی باشد ، یکی از بال های آن آموزش و پرورش است و تا زمانی که ارتقاء نیابد مشکلات به مثابه گذشته باقی خواهد ماند.
پرسشگری و خلاقیت، خصوصیت نسل نوجوان ما هستند. همان دهه ی هشتادی و دهه ی نودی هایی که بعضا در تصمیم گیری ها جدی گرفته نشده اند، اما با خلاقیت، پشتکار و فکرهای نوین شان اثبات کرده اند که نسلی تاثیرگذار در آینده ی این مرز و بوم هستند.
آموزش و پرورش ما باید دریابد در دنیای امروز، کارآفرینی بیش از یک انتخاب است و تبدیل به یک ضرورت شده است. زیرا نه تنها امکان دستیابی فرد به منابع مالی حاصل از ایده را میسر می سازد، بلکه با حل مسائل به شیوه ای نو موجبات پیشرفت و توسعه ی یک کشور را نیز فراهم می سازد. نقش بی بدیل مدارس در تربیت افرادی کارآفرین و توانمند، بالاخص برای نسل پرسشگر کنونی ، ساختن پایه های سرنوشت ساز یک ملت است. از اینرو اگر دانش آموزان به مطالعه ی کارآفرینی بپردازند ، مجبور می شوند آزادانه فکر کنند تا شکست خورده و باز به راه خود ادامه دهند.
البته دانش آموزان نسل کنونی به خوبی می دانند که صرف مدرک گرایی هرگز حلال مشکلاتشان نبوده و شاید به همین دلیل ما با یک نسل متمایز روبرو هستیم. آموزش و پرورش کشور ، مسیر سخت تری را پیش رو دارد. مسیری که هرچه جای رشد را در فعالیت های کارآفرینانه و استارت آپ های نو فراهم تر نماید، باز خورد بهتر و مناسب تری را دریافت می کند. مدرنیته با گوشت و استخوان این نسل عجین شده است و اطلاعات این رده ی سنی از دنیای مجازی و کشف و تحلیل مسائل روز و اخبار جهان بعضا از یک استاد دانشگاه نیز پیشی می گیرد.
آموزش و پرورش ایران باید به دنبال آموزش اصولی باشد که به دانش آموزان کمک می کند که با آن ها زندگی بهتری داشته باشند، نه صرفا تنها چند فرمول بیاموزند و رقابت اصلی حاکم بین آن ها کسب نمره ی بالاتر باشد. اگر فرزندان این سرزمین در مدارس و در دانشگاه ها با معدل های بالا فارغ التصیل می شوند، لزوما آماده ی ورود به دنیای کسب و کار نیستند. نوجوانان ما باید چگونه کارآفرین شدن را بیاموزند و از کودکی ویژگی هایی همچون آینده نگری، ریسک پذیری، خلاقیت، خلق ثروت و … در آن ها تقویت شود. آموزش و پرورش باید افراد علاقه مند و مستعد این نسل را همگام با تکنیک ها و آموزه های روز جهان در حوزه های کارآفرینی بصورت تئوریک و عملی پرورش دهد و به آن ها مهارت هایی برای تغییر دیدگاه، تفکرعمیق و سیستماتیک، تقویت کار تیمی و … را بیاموزد.
نوجوانان دهه ی هشتادی و نودی، جز هوشمندترین، خلاق ترین و کوشاترین نسل های این مرز و بوم هستند که باید در بستری مناسب رشد نمایند. اما به راستی وقت آن نرسیده است تا نظام آموزشی کشور، نه به جایگاه ایده آل، بلکه به حدی برسد که بتواند استعدادهای فرزندانش را کشف کند و آن را به کار بگیرد، تا بتواند افرادی ریسک پذیر ، خلاق و نوگرا را به جامعه تحویل دهد.
سیده مینا دیوبند – سردبیر