از همین امروز پایه های یک ذهن کارآفرین را بنا کنید
اگرمی خواهید فرزندانتان به جای اینکه در آینده یک فرد مهم در جامعه باشند، یک فرد موثر برای جامعه باشند، باید از همین امروز پایه های یک ذهن کارآفرین را در وجودشان نهادینه نماییم. کودکان معمولا هیچ شناختی از کارآفرینی ندارند. آشنایی آن ها با این موضوع ازسنین کم می تواند آن ها را درآینده تبدیل به کارآفرینان موفقی نماید. هدف آموزش کودکان با کارآفرینی از همان سنین اولیه، کاهش افرادی است که بدون در نظر گرفتن نیازهای جامعه وارد دانشگاه شده و به دلیل فرایند آموزشی ناقص و ناکارامد و بدون یاد گرفتن مهارت های لازم و کاربردی آمار فارغ التحصیلان بیکار کشور را بالا می برند.
قراردادن فرزندانمان در مدارسی که آموزش کارآفرینی در راس آن قرار دارد، به دانش آموزان کمک می کند که زندگی بهتری داشته باشند، نه صرفا تنها چند فرمول بیاموزند و رقابت اصلی حاکم بین آن ها کسب نمره ی بالاتر باشد. اگر فرزندان این سرزمین در مدارس و در دانشگاه ها با معدل های بالا فارغ التحصیل می شوند، لزوما آماده ی ورود به دنیای کسب و کار نیستند. اگر کمی فکر کنید که این معدل های بالا، رمز موفقیت فرزندانتان در آینده ی شغلی شان است، سخت در اشتباهید. درس گرفتن از شکست یکی از مهم ترین مهارت هایی است که کودکان در آینده به عنوان یک کارآفرین به آن نیاز پیدا می کنند. البته یادتان باشد چه آن ها در آینده کارآفرین بشوند و چه نشوند باید یاد بگیرند که تلاش کنند، شکست بخورند، از شکست خود درس بگیرند و دوباره تلاش کنند. خوب گوش کردن هم یکی از مهارت هایی است که اکثر افراد در بزرگسالی فاقد آنند. شنونده ی فعال بودن ،مهارت به شدت قدرتمندی بوده که لازمه ی رشد هر کسب و کاری است. افرادی که شنونده ی خوبی هستند با ایجد احساس خوب در دیگران و ایجاد اعتماد در روابط حوزه ی کسب و کارشان موفق ترند. مازاد براین، آن ها توانایی ترویج گفت وگوهای سالم برای افزایش و ثبات روابط موفق برای پیشرفت های خارج از سازمانی موسسات خود را دارا هستند.
دانش آموزان با نگرش کارآفرینی، می آموزند که اگر راه حلی وجود ندارد باید خلاقیت به خرج دهند و راهی جدید برای رسیدن به اهدافشان ایجاد نمایند. به آن ها آموزش داده می شود که هرگز نومید نشوند و هر شکست را یک فرصت جدید برای رسیدن به موفقیت بدانند. چرا که در دنیای کسب و کار، فراز و نشیب های بسیاری قرار دارد و باید افراد آموزش ببینند که چگونه آن ها را هموار کنند و از همه مهم تر، دانش آموزان بیاموزند که نگرش آن ها تعیین کننده ی موفقیت و شکست آن هاست.باید کودکان را در مواجهه با مفهومی تحت عنوان خلاقیت ساختارشکنانه قرار داد و با این مفهوم سعی در افزایش توانایی کودکان برای تغییر نگرش نسبت به جهان پیرامونشان داشت . متاسفانه کارآفرینی در فرهنگ ما آنطور که باید و شاید جا نیفتاده است و همیشه کارمند شدن راحت تر از این است که افراد خودشان کسب و کاری را به راه بیاندازند. اما آشنایی فرزندانمان از همان سنین کودکی، تفکرات جامعه را به سوی اقتصاد جدید، الگوهای جدید و نوآوری های جهانی همراه می سازد. چرا که کودکانی که دراین مکتب تربیت شده اند، راه و روش کسب و کار را می آموزند همان کارآفرینان جوان فردای جوامع هستند که برای خودشان کسب و کاری نو به راه می اندازند و ایده های ناب خود را در قالب استارتاپ های جدید و خلاق به نمایش می گذارند.
هر چقدرتربیت فرزندان با رویکرد نیروی انسانی خلاق، متخصص، کارآفرین، مسئولیت پذیر، آینده نگر، فعال و نوآور صورت پذیرد، پیشرفت آن ها در آینده در دسترس تر خواهد بود. اگر کودک شما امروز مجبور باشد مثل همه فکر کند، رفتار کند و زندگی کند، در آینده جزئی از این همه خواهد شد و نه یک کارآفرین. کارآفرینان سنت شکنند و هرگز همانند افراد عادی به فرصت ها و مشکلات پیرامونشان نمی نگرند.