آیا همه باید به دانشگاه بروند؟
امروزه رفتن به دانشگاه از اهداف اساسی خیل عظیمی از جوانان این مرزو بوم است.اما سئوال اینجاست ،چرا باید به دانشگاه برویم ؟ به عبارتی معایب و مزایای دانشگاه رفتن چیست؟ البته ناگفته نماند ،رفتن به دانشگاه انتخابی خوب و صحیح و راهکاری بسیار پسندیدهای است و بستگی به اهدافمان دارد. اگر هدف مان از رفتن به دانشگاه راضی کردن والدین، فرار از سربازی، گرفتن مدرک تحصیلی، گذراندن وقت و … است، بهتر است کمی بیشتر فکر کنیم و به آینده خود بیند یشیم.
نتایج کنکور دانشگاه ها چند روز گذشته اعلام شد و سرنوشت صد ها هزار جوان در شروع راه پرپیچ و خم زندگی و کسب و کار رقم خورد. عده ای با پشتکار و علاقه ی وافر به درس ،رشته ی مورد علاقه ی خود را انتخاب نموده اند و آگاهانه به سوی آینده در حال حرکت اند و عده ای به زور اطرافیان و به خاطر حرف مردم ،تنها راهی دانشگاه می شوند که مدرکی اخذ نموده و روی طاقچه بگذارند و به سیل عظیم فارغ التحصیلان بیکار بپیوندند. در واقع در میان رشته های دانشگاهی ، رشته هایی هستند که بازار کار ندارند اما هنوز انتخاب می شوند! اگر در گذشته ،معنای لقب مهندس برای افراد به معنی این بود که آن شخص خیلی درسخوان بوده و از نظر علمی، جایگاه و منزلتی نسبت به هم سن و سالهایش داشته اند، اما اکنون با تغییر شرایط، آمارها خبر از حقایقی تلخ، اما جدی می دهند. متاسفانه بسیاری از دانش آموزان و خانواده هایشان در سال های آخر تحصیلی، تنها به دنبال مدرک های دهن پرکن بین فامیل و همسایه هستند و همچنان به دنبال رشته دانشگاهی هستند که بیشترین آمار بیکاری را دارد. بی آنکه کوچک ترین اطلاعی از شرایط آن و یا بازار کار آن داشته باشند. آمارهایی که حاکی از ترجیح دادن جایگاه احساسات و علاقه ، به عقل و منطق در انتخاب رشته است.
شاید دغدغه ی دانشگاه رفتن تنها در کشور ما تا به این حد، مهم و پررنگ است. چرا که آمارها در کشورهای اروپایی که بالاترین سطح کیفیت زندگی را دارند، بسیار متفاوت است. جالب است بدانید، تنها 20 درصد مردم سوئیس به دانشگاه می روند. در حالیکه ما در ایران تمامی استعدادهای فرزندانمان را نادیده می گیریم و در تمام طول سال های تحصیل با نادیده گرفتن استعدادهایش او را تبدیل به یک ماشین برای گذشتن از سد کنکور می نماییم. همین امر سبب می شود که ایران 5 برابر کشورهای پیشرفته دانشگاه داشته باشد. ایران ٢٦٤٠ دانشگاه دارد، در حالی که چین با جمعیتی بیش از یک میلیارد نفر، ٢٤٨١ و هند ١٦٢٠ دانشگاه دایر کرده است. نکته ی جالب توجه بعدی آن است که این تعداد دانشگاه در کشور نزدیک به ٥٠ درصد از جمعیت بیکار کشور را تولید میکند و تحصیلات دانشگاهی هیچ تضمینی برای ورود به بازار کار ایجاد نمی کند. این نرخ بالای بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی باعث شده که ما در دانشگاه ها با عده زیادی از دانشجویان بی انگیزه روبرو باشیم. در این بین، تعدادی از افراد برای فرار از بیکاری، ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر را سرلوحه هدف خود قرار داده اند و این امر باعث بوجود آمدن آمار بالای بیکاری در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری نیز شده است.
باید جوانان یک جامعه به این باور برسند که اگر تصور می کنند که دانشگاه چیزهایی به آن ها می دهد که به صرف اتکای به آنها، می توانند براحتی وارد بازار کسب و کار شوند، سخت در اشتباهند. کاش هر دانش آموزی در همان سال های ابتدایی ورود به مدرسه به دنبال استعداد و علاقه خود می رفت و شایسته سالاری های به اشتباه در جامعه از روی مدارک دانشگاهی او را از دستیابی به موفقیت هایش باز نمی داشت. دانشگاه رفتن هرگز یک ارزش محسوب نمی شد و افراد به دلیل استعداد و علاقه ی شخصی خود رشته های دانشگاهی را بر می گزیدند. البته شاید مشکل از جای دیگری آب می خورد که درس خواندن در رشته های پولساز برای جوانان ما ارزش شده است. غاقل از آنکه ثروتمندترین افراد جهان هرگز به دنبال ثروت نبوده اند، بلکه به دنبال کار رفته اند، در نهایت به ثروت های کلانی دست یافته اند.
منبع :تفاهم آنلاین