
ضرورت نظارت بر فرزندان در فضای مجازی
در دنیایی که مرز بین فضاهای فیزیکی و دیجیتال به سرعت در حال محو شدن است، نقش پدر و مادر به سرعت در حال تحول بنیادینی است. ما دیگر تنها نگهبانان خانههایمان با دیوارهای قابل لمس نیستیم، بلکه اکنون باید نگهبانان قلمروی نامرئی اما گستردهای باشیم که فرزندانمان ساعات زیادی از روز را در آن سیر میکنند: فضای مجازی. این قلمرو، با تمام فرصتهای یادگیری و ارتباطی که ارائه میدهد، در کنار خود مخاطراتی را به همراه آورده که نادیده گرفتن آنها غیرممکن است. اما رویکرد ما در برابر این چالش نمیتواند تنها بر پایه ممنوعیت و کنترل مطلق باشد. در عصر حاضر، “نظارت بر فرزندان در فضای مجازی” به یک “وظیفه آموزشی” حیاتی تبدیل شده است؛ وظیفهای که در آن “کنترل” نه به معنای محدود کردن، بلکه به معنای هدایت، آموزش و توانمندسازی است.
در گذشته، آموزش فرزندان شامل مهارتهای عینی و ملموس بود: چگونه بخوانیم، چگونه بنویسیم، چگونه دوچرخه سواری کنیم و چگونه با دیگران در فضای واقعی تعامل داشته باشیم. اما امروز، لیست مهارتهای ضروری برای زندگی به طور چشمگیری گسترده شده است. ما باید به فرزندانمان بیاموزیم که چگونه در دنیای دیجیتال نیز “زندگی کنند”. این آموزش تنها به معنای یادگیری نحوه استفاده از یک اپلیکیشن یا انجام یک جستجوی اینترنتی نیست. این آموزش در مورد پرورش “مهارتهای شهروندی دیجیتال” است.
دقیقاً همانطور که به کودک میآموزیم قبل از عبور از خیابان به هر دو طرف نگاه کند، باید به او بیاموزیم که قبل از کلیک بر روی یک لینک ناشناس، فکر کند. همانطور که او را از صحبت با غریبهها در پارک منع میکنیم، باید مهارت تشخیص و اجتناب از شکارچیان آنلاین را در او تقویت کنیم. و همانطور که اهمیت راستگویی در دنیای واقعی را به او میآموزیم، باید درباره پیامدهای انتشار اطلاعات نادرست یا درگیر شدن در زورگیری سایبری نیز با او گفتوگو کنیم. بنابراین، نظارت آموزشی به این معناست که ما به عنوان والدین، فعالانه در کنار فرزندمان حاضر شویم تا این مهارتهای حیاتی را در بستر واقعی زندگی دیجیتال او آموزش دهیم. این کار مستلزم آن است که خودمان نیز درباره این فضا بیاموزیم و درک کنیم. ما نمیتوانیم مسیری را که خود هرگز طی نکردهایم، هدایت کنیم. این همراهی، فرصتی است برای گفتوگو، برای سؤال پرسیدن و برای هدایت فرزندمان در جهت تصمیمگیریهای عاقلانه، آن هم در زمانی که ما در کنارش هستیم تا پیامدهای انتخابهایش را در یک محیط امن بررسی کند.
اما قلب این نظارت آموزشی، مفهوم “استفاده مسئولانه” است. استفاده مسئولانه از فناوری، یک شبه به دست نمیآید؛ این یک فرآیند تدریجی است که در آن کودک میآموزد مالک رفتار آنلاین خود باشد. این امر فراتر از رعایت یک سری قواعد تحمیلی است. این درباره درک “چرایی” این قوانین است. برای مثال، به جای اینکه تنها بگوییم “نباید بیشتر از یک ساعت از تبلت استفاده کنی”، باید توضیح دهیم که چرا زمان صفحه نمایش مهم است: “استفاده طولانیمدت از صفحه نمایش میتواند بر چشمانت تأثیر بگذارد، خوابت را به هم بزند و زمانی را که میتوانی برای بازی کردن در پارک یا خواندن یک کتاب جذاب استفاده کنی، از تو بگیرد.” اینجاست که کنترل کردن به یک گفتوگوی آموزشی تبدیل میشود. استفاده مسئولانه شامل حوزههای متعددی است: مسئولیت در قبال خود (مدیریت زمان، محافظت از سلامت روان در برابر محتوای مضر)، مسئولیت در قبال دیگران (احترام به حریم خصوصی دیگران، خودداری از زورگیری یا انتشار نظرات نفرتپراکن) و مسئولیت در قبال جامعه (تشخیص اخبار جعلی، مشارکت مثبت در بحثهای آنلاین). هنگامی که ما بر فعالیت آنلاین فرزندمان نظارت میکنیم، در واقع در حال ارزیابی این نیستیم که او چقدر از قوانین اطاعت میکند، بلکه در حال آموزش این هستیم که او چگونه میتواند در دنیای دیجیتال یک شهروند اخلاقمدار و آگاه باشد.
با این حال، هیچ آموزشی قدرتمندتر از عمل ما به عنوان الگو نیست. این پارادوکس بزرگ عصر دیجیتال است: چگونه میتوانیم از فرزندمان بخواهیم در استفاده از فناوری تعادل را رعایت کند، در حالی که خودمان مدام در حال چک کردن تلفن همراهمان هستیم؟ چگونه میتوانیم او را از خطرات شبکههای اجتماعی آگاه کنیم، در حالی که خودمان زندگی شخصیمان را به طور مداوم در همان فضا به نمایش میگذاریم؟ کودکان ما را زیر نظر دارند و رفتارهای ما را به دقت تقلید میکنند. اگر ما نتوانیم در میز شام، تلفن همراه را کنار بگذاریم و با یکدیگر گفتوگو کنیم، چگونه میتوانیم انتظار داشته باشیم که آنان ارزش ارتباط چشمی و گفتوگوی بدون حواسپرتی را درک کنند؟ اگر ما با کوچکترین لحظه کسالت، به سراغ صفحه نمایش میرویم، چگونه میتوانیم به فرزندمان بیاموزیم که چگونه با احساس کسالت کنار بیاید و خلاقیت خود را پرورش دهد؟

بنابراین، اولین گام در ایفای نقش “پدرومادرهمیشهآنلاین” به معنای آگاه بودن، این است که ابتدا رابطه خودمان با فناوری را بازبینی کنیم. ما باید الگوی استفاده متعادل باشیم. این به معنای کنار گذاشتن کامل فناوری نیست، بلکه به معنای تعیین حدودی برای خودمان است. میتوانیم “زمانهای بدون فناوری” در خانواده ایجاد کنیم، مثلاً در طول شام یا یک ساعت قبل از خواب. میتوانیم فعالیتهای مشترک بدون صفحه نمایش را ترویج کنیم، مانند پیادهروی، بازیهای تختهای یا کتاب خواندن. وقتی ما عمداً تلفن مان را کنار میگذاریم تا با فرزندمان ارتباط برقرار کنیم، در عمل به او نشان میدهیم که روابط واقعی اولویت دارند. وقتی در مورد محتوایی که در فضای آنلاین مشاهده میکنیم، انتخابی آگاهانه داریم و درباره آن انتقادی فکر میکنیم، در حال آموزش سواد رسانهای به صورت غیرمستقیم هستیم.
نظارت آموزشی یک فرآیند پویا و رو به رشد است که باید با سن و بلوغ فرزندمان تطبیق داده شود. برای یک کودک دبستانی، این نظارت میتواند به معنای استفاده از ابزارهای کنترل والدین و همراهی کامل او در هنگام گشتوگذار در اینترنت باشد. برای یک نوجوان، این نظارت بیشتر شبیه به یک مربیگری است که در آن به او فضایی برای استقلال و تصمیمگیری میدهیم، اما همچنان در کنارش هستیم تا در مواقع نیاز راهنماییاش کنیم و درباره تجربیاتش چه خوب و چه بد با او گفتوگو کنیم. این مسیر، سفری است که ما و فرزندانمان با هم طی میکنیم. در این سفر، ما نه به عنوان زندانبان، بلکه به عنوان راهنما، محافظ و مهمتر از همه، الگویی برای ساختن یک رابطه سالم با فناوری عمل میکنیم. زیرا در دنیای امروز، تربیت یک فرزند تنها به معنای آماده کردن او برای زندگی در دنیای فیزیکی نیست، بلکه به معنای توانمندسازی او برای حرکت هوشمندانه، اخلاقی و ایمن در اقیانوس بیکران دنیای دیجیتال است. و این، بزرگترین وظیفه آموزشی نسل ماست.