جاماندن فرزندانمان از کار گروهی به بهانه ی کرونا
سال هاست که کارشناسان حوزه های روانشناسی از ضعف کار گروهی در میان ما ایرانیان سخن می گویند. گویا ما ایرانی ها از انجام کارهای انفرادی لذت بیشتری می بریم و یا عدم اطمینان به نتیجه ی افراد دیگر، وسواس، کامل گرایی و خود شیفتگی اجازه ی مشارکت ما را در کار گروهی نمی دهد. متاسفانه بسیاری از ما تشکیل گروه را مانعی برای دسترسی به اهدافمان می دانیم و غالبا موفقیت را تنها با وجود و تکیه بر توانایی های خود معنا می کنیم. اگر واقعا کار گروهی برایمان یک نیاز جدی باشد، باید بصورت برنامه ریزی شده،
مهارت های کار گروهی را افزایش داد. دانشگاه ها و حتی از سنین پایه تر، مدارس محیط مناسبی برای نهادینه نمودن کار گروهی و ارزش و فواید آن در ذهن جوانان است، تا نسلی تربیت شود که ایران را با کار جمعی به توسعه برساند. نهاد خانواده نیز با تربیت و رواج این فرهنگ در بین فرزندان، همفکری و تعاون در انجام امور را تقویت و مستحکم تر می نماید.
اما متاسفانه این روزها کرونا، ما و فرزندانمان را از کارهای گروهی دور و دورتر کرده است. مدرسه ها که نخستین محل برای تجربه ی دانش آموزان برا ی انجام کارهای گروهی بود به پشت لب تاپ و موبایل نشینی خلاصه شد و همین یک سال و اندی بی تردید خسارات جبران ناپذیری را به فرزندانمان وارد می نماید. کودکان نه تنها با تعطیل شدن مدرسه ها از کارهای گروهی محروم شدند، بلکه کرونا آن ها را از بازی ها و تفریحات بیرون خانه هم محروم کرد. گویا این روزها همه چیز
بر دوش والدین است و این والدین هستند که حالا موظف به پر کردن ساعت های هم نشینی و شاید اگر حوصله شان بکشد، بازی و کارهای گروهی با فرزندانشان هستند. البته این روزها فشار وارده بر والدین هم بسیار زیاد است ا و بیشتر آن ها مشغول کار و مشغله خود هستند.
بحران کرونا، کار گروهی را چالش برانگیزتر از هرزمان دیگری کرده است و تحقق یافتن آن به برنامه دقیق و ابزارهای جدید نیاز دارد. اما ما ناچاریم به فرزندانمان بیاموزیم که دوران کنونی، دوران تخصص هاست و دیگر یک نفر تنها به صرف این که در یک رشته تخصص دارد،
نمی تواند در فعالیت های مختلف آموزشی، تجاری، اقتصادی، درمانی و… موفق باشد. چرا که دقیقا یکی از معیارهایی که کشورهای توسعه یافته را از کشورهای در حال توسعه مجزا
می کند، فرهنگ گروهی کار کردن است. این مسئله تا جایی حائز اهمیت است که در کشورهای صاحب نظام آموزش و پرورش، در راس اصول تعلیم و تربیت قرار دارد. اگر هر موسسه یا سازمان افراد، موفق به کار گروهی نشوند، بدون تردید شرکت و سازمان یکی از کلیدهای موفقیت خود را از دست داده است. برخی از اندیشمندان و صاحبنظران ریشه این مشکل را عامل فرهنگی
می دانند و معتقدند که روحیه ی کار تیمی در کشور ما ضعیف بوده و یا در برخی از موارد وجود ندارد.
در موارد متعددی ردپای بی میلی به کار جمعی را میان ما ایرانیان به وضوح می توان مشاهده کرد. جالب است که در ورزش کشور نیز نشانه های فقر کار گروهی را شاهد هستیم، به شکلی که معمولا موفقیت رشته های انفرادی مثل کشتی از موفقیت تیم های ورزشی چند نفره مثل فوتبال بیشتر است. البته نظریهی مخالفی نیز در مقابل وجود دارد که عدم موفقیت ما ایرانی ها در کار گروهی ربطی به فرهنگ ندارد و ضعف آموزش در خانواده و سایر نهادهای اجتماعی بعد از آن باعث شده که کار گروهی هنوز جایگاه خود را به درستی نیافته است.
درهرصورت این فرهنگ حاکم بر آن جامعه است که مشوق افراد به انجام کار گروهی است یا اینکه افراد را از فعالیت های جمعی باز می دارد. در جامعه ای که افراد، فرهنگ کارجمعی را به عنوان یک اصل بنیادی فرا بگیرند، تمایل بیشتری برای سازندگی اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی خواهند داشت. کار جمعی؛ تجربه ای است که می تواند موجب انسجام، رشد، شکوفایی و بهره گیری از تجارب و آراء دیگران باشد. متاسفانه در جامعه امروز ، یافتن محیط کاری که نمونه موفقی از یک کار گروهی خوب باشد ،چندان آسان نیست.چرا که کارگران، کارمندان و حتی روسای عالی رتبه و بطور کلی همه افراد بندرت در محیط هایی پرورش می یابند که در آن ها به کار تیمی تاکید شده باشد.ما موظفیم به نسل آینده بیاموزیم که موفقیت های بزرگ با کمک و همکاری همه به دست می آید و به آن ها گوشزد نماییم که هرچه فرد در برقراری ارتباط در جامعه با دیگران موفق تر عمل کند، از هوش اجتماعی بالاتری برخوردار است و قطع به یقین زندگی بهتر و راحت تری را تجربه خواهد کرد.