ارزشیابی توصیفی قریب به چند سال است که از دوره ی دبستان آغاز شده است . ارزشیابی که شاید اولین قدم، اما ناکافی در بروز و رشد خلاقیت دانش آموزان باشد.
در واقع در طول این سال ها ، نظام آموزش و پرورش سعی بر آن داشت و دارد که رویکرد آموزش در کشور در راستای تقویت خلاقیت و استعدادهای دانش آموزان باشد و یادگیری ها بر پایه ی به خاطر سپردن یکسری از محفوظات صرف نباشد. ارزشیابی توصیفی یکی از راهکارهایی است که در طول این سال ها از سوی آموزش و پرورش در مقطع دبستان اجرا شده است.
در واقع در ارزشیابی توصیفی سعی بر آن بوده که با نوعی تغییر سازنده در ساختار نظام ارزشیابی و البته با لحاظ نمودن فاکتور انعطاف پذیری به دانش آموزان اجازه دهیم که با شیوه ها و علائق یادگیری متفاوت، مسیر آموزش را طی نمایند. دادن این قدرت انتخاب در کنار یک محیط کلاس انعطاف پذیر و البته مملو از روحیه ی پژوهشگر می تواند نقش بسزایی در شکوفایی استعدادها و خلاقیت فرزندانمان داشته باشد، که با این شرایط می توان پایه های یک ذهن کارآفرین و خلاق را در کودکان بنا نهاد.
هدف آموزش دانش آموزان با چنین شرایط پویا و پرسشگر ، گام های اولیه ای برای آشنایی با کارآفرینی و فعالیت های کارآفرینانه است. این دقیقا مغایر با بسیاری از متدهای آموزشی در مقاطع بالاتر است که از ارزشیابی توصیفی به سمت ارزشیابی نمره محور تغییر رویکرد می دهد و دستاورد آن در نهایت افرادی خواهد شد که بدون در نظر گرفتن نیازهای جامعه وارد دانشگاه شده و به دلیل فرایند آموزشی ناقص و ناکارامد و بدون یاد گرفتن مهارت های لازم و کاربردی آمار فارغ التحصیلان بیکار کشور را بالا می برند. قراردادن فرزندانمان در مدارسی که رویکرد آن بر اساس تقویت استعدادها و بروز خلاقیت در افراد است ، به دانش آموزان کمک می کند که زندگی بهتری داشته باشند، نه صرفا تنها چند فرمول بیاموزند و رقابت اصلی حاکم بین آن ها کسب نمره ی بالاتر باشد.
و در پایان این تراژدی تلخ با افرادی مواجه خواهیم شد که در مدارس و در دانشگاه ها با معدل های بالا فارغ التحصیل می شوند، اما لزوما آماده ی ورود به دنیای کسب و کار نیستند. پس به خاطر داشته باشید که اگر این معدل های بالا، تضمین کننده ی موفقیت فرزندانتان در آینده ی شغلی شان می دانید، سخت در اشتباهید. اگر چه نظام آموزش و پرورش در طی این سال ها از طریق ارزشیابی توصیفی در صدد آن بوده که یادگیری اگر چه امری مهم و حائز اهمیت است، اما اگر بصورت مشاهده و فارغ از استرس و امتحان باشد و دانش آموزان در كلاس تشویق شوند كه علائق، تجارب و ایده های خود را به كلاس درس بیاورند و اجازه دارند در باره هدف ها، ایده ها و آرزوهایشان بحث نمایند. ایجاد این شخصیت مستقل، بدور از تنش و استرس ناشی از کسب نمره ی برتر ، شرایط مساعدتری را برای بروز خلاقیت ایجاد می نماید. شرایطی که در دوره های بالاتر همچون پنبه ی بافته شده ای رشته می شود و سیکل معیوب نمره محوری و مدرک گرایی ، مجددا نظام آموزشی ما را دچار یک دور تسلسل باطل می نماید.
در مدارسی با این رویکرد ، دانش آموزان می آموزند که اگر راه حلی وجود ندارد باید خلاقیت به خرج دهند و راهی جدید برای رسیدن به اهدافشان ایجاد نمایند. باید کودکان را در مواجهه با مفهومی تحت عنوان خلاقیت ساختارشکنانه قرار داد و با این مفهوم سعی در افزایش توانایی کودکان برای تغییر نگرش نسبت به جهان پیرامونشان داشت . آشنایی دانش آموزان از همان سنین کودکی، تفکرات جامعه را به سوی اقتصاد جدید، الگوهای جدید و نوآوری های جهانی همراه می سازد.
در نظام آموزشی مبتنی بر ارزشیابی های توصیفی پایه های اذهان کارآفرین بنا می شود و در چنین فضایی آموزش های معلمان بر مبنای ما به جای من استوار است. کارهای گروهی قوت دوباره می یابد و اجازه داده می شود که دانش آموزان با صدای بلند فكر کنند تا افکار و اذهان آن ها بتواند با راهنمایی آموزگار سمت و سوی درستی به خود بگیرد. در چنین فضای آموزشی ، رفاقت جایگزین رقابت خواهد شد و خلاقیت ها، استعداد ها و ایده هایشان در جمع های گروهی شکوفا می شود و این چنین افراد برای داشتن یک ذهن کارآفرین تربیت می شوند.